انشا
انشا جانشین سازی قطره بارانی که از ابری چکیده اید.
من قطره بارانی بودم که روزی وقتی هوا ابری شد و ار ها خواستند ببارند بر زمین افتادم برایم سخت بود که ار آسمان به این بلندی به زمین فرود ایم ولی وقتی با دوستانم ب زمین فرود آمدیم همه مردم خوش حال شدند و داد می زدند بعد از سال ها باران بارید و همه خدا را شکر میکردند من و دوستان در آن لحظه خیلی خوشحال شدیم که مردم این همه از امدن ما خوش حال شده اند و خدا را شکر می کنند در آن لحظه من و دوستانم بر روی گلی زیبا فرود آمدیم حس عجیبی داشتم نمیدانستم این حس برای خوشحالی مردم است یا این که گلی را سیراب کرده ام یا اینکه چیز دیگری ولی بعد به درون خاک فرو رفتم خاکی خشک و بی روح که مدت ها بود طعم آب را نچشیده و تمام گل ها و گیاهانش داشتند خشک می شدند خاکی تاریک و سرد بود من بسیار ترسیدم و شادی ام از بین رفت که دیگر در بیرون نیستم وصدای خوشحالی مردم را نمیشنوم که یکی از دوستانم گفت واقعا حس خوبی دارد که باعث شادی مردم شدیم. من هم با خود گفتم اری من دیگر قطره ای باران هستم که گلی را سیراب کرده ام در ان لحظه گل من و دوستانم را نوشید و ما دیگر وجود نداشتیم ولی باز هم راضی بودم.
اینم برای زهرای عزیز زهرا من اینو نوشتم تو هم میتونی مثل این بنویسی.
فقط یکم پیازداغشو زیاد کن. نظر یاد کسی نره .
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:قابلتو نداشت گلم
پاسخ:مرسی.
فقط لطفا این قلب ها که می باره رو بردارید اصلا نمیشه متالب رو خوند
پاسخ:قابل نداشت.
پاسخ:خواهش
امیدوارم در همه مراحل زندگیت موفق باشی
پاسخ: